ادبیات در آذربایجان
ارسالي شهيم تيموری ارسالي شهيم تيموری


قرن بيستم آذربايجان را رويدادهاي اوايل قرن نوزدهم رقم زد. دو جنگ ايران و روس (1828ـ 1826 و 1813ـ1804) به عقد معاهده‌هايي بين ايران و روسيه منتج شد. عهدنامه‌ي گلستان (1813) و عهدنامه‌ي تركمن چاي (1828) كه خان‌نشين‌هاي آذربايجان را بين آن دو ملت تقسيم كرد و آذربايجان شمالي و جنوبي را به وجود آورد. براي آناني كه در ناحيه‌ي شمالي تحت سلطه‌ي روسيه (در حال حاضر جمهوري آذربايجان) زندگي مي‌كنند، مبداء تاريخي جديدي را مشخص كرد كه از لحاظ سياسي، فرهنگي و اجتماعي بر آنان تأثير گذاشت و به طور قابل ملاحظه‌اي به تقابل با تأثيرات اسلامي هزاره‌ي پيشين پرداخت. ارتباط گسترده  را علم و فرهنگ اروپا سبب به وجود آمدن اولين رسانه‌ي ملي، تئاتر و مدارس سكولار (غيرديني) شد. ادبيات بطور گسترده‌اي توسعه يافت و ژانرها و فورم‌هاي جديد به وجود آمد. پيش از اين دوره، آذربايجاني‌ها هيچ تفاوتي بين هويت ملي و مذهبي‌شان قايل نبودند. با اين تأثيرات جديد يك هوشياري تازه‌ي ملي به وجود آمد. حتي در طي دوره‌هاي تسلط، ادبيات بود كه ملت را قادر به تشخيص مشخصه‌هاي خود كرد. بعدها، ادبيات به تنظيم يك ايدئولوژي ملي كمك كرد. اگرآذری ها تحت‌شرايط ‌ديگري غيراز حكومت‌روسيه و بعد اتحاد شوروي زندگي مي‌كردند، اين ايده‌آل‌ها در سطح ايالت امكان تحقق مي‌يافت. از نظر تاريخي، آذربايجاني‌ها هميشه به كلام عشق ورزيده‌اند و شاعران و نويسندگانشان را بيشتر به عنوان فلاسفه و متفكرين محترم شمرده‌اند. اما طي اين دو قرن اخير، به واسطه‌ي ادبيات بود كه آذربايجاني‌ها ايده‌آل‌هايشان را براي آزادي و اميدهايشان را براي يك دولت مستقل جمع‌بندي كردند. مساله‌ي هويت ملي و نقشي كه ادبيات در شكل‌گيري آن ايفا مي‌كند چيزي شبيه اين ضرب‌المثل معروف است: «اول مرغ بود يا تخم مرغ؟» هر كدام آفرينش ديگري را تحت تأثير قرار مي‌دهد. گفته مي‌شود كه تاريخ  قرن نوزدهم فرانسه توسط بالزاكِ نويسنده آفريده شد. چيز مشابهي مي‌تواند درباره‌ي نويسندگان و شاعران آذربايجان گفته شود، كه تأثير خيلي زيادي بر تاريخ آذربايجان طي قرن بيستم داشته‌اند. دو گرايش در ادبيات، خود را در آغاز قرن بيستم آشكار ساختند. نويسندگان، روزنامه نگاران و شاعران بر اهميت تحصيلات و علم تأكيد كردند. آنها در همان زمان، بلاتكليفي‌هاي اخلاقي وابسته به عذاب انساني را امتحان كردند. چنين نويسندگاني شامل ميرزا الاكبر صابر، جليل محمدقلي‌زاده، عبدالرحيم حق‌وردي‌اف، يوسف وزير چمن زمين‌لي، محمد هادي و حسين جاويد مي‌شوند. مثال‌هاي اختصاصي شامل «نامه‌اي كه نرسيد» نوشته‌ي عبدالله شايق و «در قلمرو نفت و ميليون‌ها» نوشته‌ي ابراهيم موسي‌بي‌اف مي‌شود. هر دو اثر به سختي‌هاي فراوان زندگي آنهايي كه در صنعت نفت كار مي‌كنند اشاره كرد و اين حقيقت كه «طلاي سياه» هميشه شادي به همراه نمي‌آورد. همين در اثر حسين جاويد «گفتگوي شفيقه و مسعود» هم صحت دارد. در آغاز قرن بيستم، آذربايجان بار رواني زياد دو تكيه كلام را حس كرد. چون گرجستان و ارمنستان، آذربايجان هم تحت ستم روسيه‌ي تزاري بود. اما آنجا گرفتاري اضافه‌اي هم وجود داشت، آذربايجان از لحاظ سنتي مسلمان بود و آن حقيقت به تنهايي آن را از همبستگي مسيحي منطقه و تسلط قدرت روسيه محروم مي‌كرد. لازم به توضيح است. دانشگاه Kazan در روسيه براي آموزش به تركهاي‌مسلمان‌منطقه تأسيس‌شده‌بود. شاعر بزرگ ترك و شخصيت سياسي قرن  يازدهم، يوسف بالاساگونلو، يكبار نوشت: «جهل مادر تمام بدي‌هاست». جليل محمدقلي‌زاده (1932ـ1866) كه سردبير نشريه‌ي طنز سياسي‌ـ اجتماعي با نفوذ ملانصرالدين شد، در خاطراتش نوشته: «اولين باري كه چشمانم را به ديدن دنيا گشودم، فقط تاريكي ديدم». صابر (1911ـ1862) شاعر و مقاله‌نويس همان نشريه، درد و مشكلات جامعه را با استفاده از اسم مستعار«گريان ـ خندان» شرح مي‌داد. او عميقاً از ديدن شرايط اطرافش رنج مي‌برد. اين نويسندگان، به اضافه‌ي احمد آقا اوغلو و علي حسين‌زاده، صحنه را براي تأسيس جمهوري دموكراتيك آذربايجان در 1918 چیدند .در آن زمان، نمادهاي ملي مانند پرچم، ارتش ملي و سرود ملي موضوعات مهمي براي نويسندگان و شاعراني مانند احمد جواد شد كه اولين سرود ملي آذربايجان را نوشت. اما لذت استقلال زياد طول نكشيد . تنها مدت‌كوتاهي پس‌از 23 ماه ، در 28 اپریل 1920 ، آذربايجان به شوروی پيوست.


بيشتر ادبيات آذربايجان كه به جنگ جهاني دوم مرتبط مي‌شود شبيه ادبيات ديگر جمهوري‌ها پر از ستايش و تبليغات بود. اگر چه از زماني كه جنگ سرچشمه‌ي درد، مرگ و اندوه شد، نويسندگان و شاعران توانستند به اين فاجعه تعابير فلسفي بدهند. آنها توانستند تغييراتي را كه جنگ در روانشناسي و اخلاقيات نوع بشر بوجود آورد، تجزيه و تحليل كنند. مثال‌هاي واضح شامل «درخت پسته» نوشته‌ي مقصود ابراهيم بي‌اف« بازی بچه های 1946 » نوشته‌ي يوسف صمد اوغلو و «مادر به پيري رسيده است» نوشته‌ي آلتاي مم‌مد‌اف مي‌شود. در همان زمان، آثار متعددي هم بودند كه تنفر از دشمن را بيان مي‌كردند و دليري و شجاعت ارتش شوروي را مي‌ستوند .پس از مرگ استالين (1953) خروشچف به قدرت رسيد  ( 1958-64) و رژيم تا حدودي ملايم شد، نسبتاً قابل سخن گفتن. در اواخر دهه‌ي 1950 و اوایل دهه ی 1960 1960 ادبيات، كوشش به انجام مأموريت حقيقي خود كرد. هنرِ كلام، تمركز خود را رو به انسانيت گرداند. نويسندگان اين دوره شامل صمد وورغون، سليمان رحيم اف، ميرزا ابراهيم اف، رسول رضا، نگار رفيع‌بي، الياس افندي اف، مهدي حسين، سليمان رستم و بالاش آذر اوغلو مي‌شود. نسل بعدي هم اين الگو را ادامه دادند و شامل بختيار وهاب‌زاده، نبي‌خرزي، اسماعيل شيخلي، عيسي حسين‌اف، قابيل، ممد آراز، خليل رضا، فيكوت قوجا، نريمان حسن‌زاده، جابر نوروز، علي كريم، حسين عباس‌‌زاده، صابر احمدلي، آنار، ائلچين، اكرم آيليسلي، مولود سليمانلي و برادران صمد اوغلو ( یوسف و واقف ) می شوند. در طي اين «نرمش» ادبيات آذربايجاني در جهات جديد گسترش
 
يافت. شعر «رنگ‌ها»ي رسول رضا نمونه‌اي از تغزل فلسفي شد. شعر «گلستان» بختيار وهاب‌زاده دلتنگي تقسيم آذربايجان بين دو كشور را اظهار و بر هوشياري ملي در اين جريحه تمركز كرد. «كورِ ديوانه»ي اسماعيل شيخلي ملت را به ياد عظمت تاريخي‌اش مي‌انداخت، كه به فراموشي محكوم شده است. بيشتر و بيشتر ادبيات شروع به هويت بخشيدن به انسانيت در وجود انسان كرد، با توضيح اين اطمينان كه زيبايي مي‌تواند جهان را نجات دهد. نويسندگان بيشتري توانستند تصديق كنند چيزي را كه شاعر رسول رضا گفته بود: «من خوشحالم كه قادر به فكر كردن هستم». اين پيروزي بزرگ كلام بود. نویسندگان  دهه ی هزارونهصدو شصت تغييرات اساسي در جامعه و حوزه‌ي ادبيات بوجود آوردند. اين ياغي‌ها عليه جبر، يكنواختيِ تيره و افتراي اخلاقي و ملي مبارزه كردند. مثال‌ها شامل آثاري مثل «قلب سوزان» (عيسي حسين‌اف)، «نشاني در دامنه»، «تئاتر سبز» (صابر احمدلي)، «بندرگاه سفيد»، «قصه‌ي شاه خوب» «آنار»، «اولين عشق بالاداداش»، «حكم اعدام» (ائلچين)، «مردم و درختان»، «جنگل‌هاي سواحل كور» (اكرم ايليسلي)، «روز كيفر» (يوسف صمد اوغلو) و «آسياب» (مولود سليمانلي) مي‌شوند. نويسندگان ديگر با تكيه بر ارزش‌هاي انساني و ملي به پيروي پرداختند. آنها شامل چنگيز حسين‌اف، رستم و مقصود ابراهيم اف، آفاق مسعود، علي كريم، فكرت قوجا، ممد آراز، خليل رضا، صابر رستم خانلي، ممد اسماعيل، ائيواز بورچالي، نصرت منلي كسه، واقف صمد اوغلو، چنگيز علي اوغلو، راميز روشن و واقف باياتلي اونار مي‌شوند. نشريه‌ي «قوبوستان» كه در اين دوره منتشر مي‌شد نه تنها مجموعه‌اي از قطعات ادبي مورد انتظار بلكه سرچشمه‌ي تجديد هوشياري ملي هم بود. آن نشريه اجازه‌ي ظهور يك ادبيات جديد را داده و مفري را براي گسترش‌فعاليت‌سياسي فراهم آورد. ادبياتي ما بين دهه‌هاي 1960و 980آفريده شد نقش بزرگي در زندگي مردم بازي كرد، از جمله در آزادسازي توده از بردگي و قادر ساختن آنها به شروع تفكر مستقل. كلام، سرچشمه‌ي نور، آرامش و اطمينان شد. راهي كه آذربايجاني‌ها براي رسيدن به‌استقلال پيمودند پرمشقت بود. جنگ با ارمنستان(1988) ،فاجعه‌ي جنوری ‌سياه (1990)  وKhojali Genocide ( 1992-فاجعه ی خوجالی ) همگي با خون بر حافظه و روان ملت نوشته شده‌اند.


يك ملت در  حقيقت بازتاب ادبيات آن است. اگر قرن بيستم هيچ چيز به ما ياد ندهد زماني كه هماهنگي بين مردم و ادبيات شكسته شده است، شوونيسم و شكاكيت و لاقيدي شروع مي‌شود .ادبيات قرن بيستم آذربايجان به حفظ والاترين ايده‌آل‌هاي ملت آذربايجان ـ بشر دوستي، خرد، مهمان نوازي، سخاوت، عشق به استقلال و صلح‌ـ كمك كرده است. همه‌ي اين‌ها تحت شرايطي كه ما در آن زندگي كرده‌ايم ـ كه كار بزرگ مهمي است ـ نشان مي‌دهد كه كلام، علي‌رغم تمام موانع و كوشش‌ها براي مخالفت، به راستي قادر به نجات دنياي كوچك ما از ويراني است. چنان كه بر طرز فكر مردم آذربايجان تأمل كنيم، واضح است كه  آغاز قرن بيستم تفاوت چنداني با قرن نوزدهم نداشته بخاطر تحت استعمار روسيه بودن. اگر چه امروز در آستانه‌ي قرن بيست و يكم، ما حس مي‌كنيم كه زمان تغيير كرده است. اين يك روز نو و يك هزاره‌ي جديد است. يك ادبيات جديد دارد پديدار مي‌شود. يك طرز فكر جديد در ملت نفوذ كرده است. مردم مي‌خواهند آزادي تازه به دست آورده‌شان را حفظ كنند. و اين استحاله لازم است، در بخش بزرگي، بنا بر شور و شوق نويسندگان اين قرن كه قدرت كلام را فهميده‌اند.


February 27th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان